سکوت
دلـم گرفتــه اسـت یــا دلگیرم یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت آغوشت را با تمام دنیا معامله نمیکنم خدایا...!!! گفتی: ما به درد هم نمی خوریم... دوست داشتن بنــــــــد نمی آید دوســت داشــتنت !! وای از نـیمـه شبـی وقتی کسی دل کَند و رفت ، یه وقتا هست تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بوده ؛ چقدر خوبه وقتی با عشقت قهر میکنی ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﺮﺩﻡ... عجیب است دریا... ایـטּ تـــ ــو نیستے کهـ مــَرآ اَز یآد بــُردے حــــتـــی اگـــر “خـــدا” فرستـــد پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم وقتـــــے از ارتفاعــــات لبانــــــت به عمــــق آغوشـــت سقـــوط میکنــــم چـــه سقــــوط دلنشینــــے راستــــے میدانستــــے پــــــــــــــرواز را تـــو یـــادم دادے کفش هایم که جفت میشوند دلم هوای رفتن میکند! من کودکانه بیقرار دیدنت میشوم بی آنکه فکر کنم چه کسی دلتنگ من خواهد شد…
بی خیال است… خیلی بی خیال… همان کسی که… تمام خیال من است… دیگر احتیــاط لازم نیستــــــ… شکستنی ها شکست، هرطور مایلیـــــد حمــــل کنیــــــد…!!! تنها بودن قدرت می خواهد ، و این قدرت را کسی به من داد ، که روزی می گفت تنهایت نمی گذارم… مگــر چــند بار به دنیا آمده ایم... که این همه می میـــریـــم؟! تقصیر تونیست مقصر معلم دستور زبان فارسی بود که به من نگفت "من" باهر "تویی" "ما" نمیشود! ❤دنیایم را میدهم برای لبخندت… هراسی نیست.. شاد که باشی دنیا از آن من است…
❤نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد… نمیدانم نداشتنت سخت تر است.. یا تحمل اینکه دیگری تو را دارد…
❤تا تو را دیدم دل را ندادم به کس… حال که عاشقم کردی به فریادم برس…
❤زندگی به من آموخت چگونه اشک بریزم… ولی اشک نیاموخت چگونه زندگی کنم…
❤تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو… تویی که چایت را همیشه تلخ میخوری… خیـالی نیـست بگـذار دیگـران هـرچـه میخواهند بگوینـد من ترکـت نخواهـم کـرد "تـا تـو نخـواهـی" آغوشـــــــــــــ تـــــ♥ــــــــو دلـــم یک شــب ِآروم میخــــواد … بــا آهنگــــی رومــــــانتیک… چنــــد تا شمــــــع … و یک عالمــــــه تــــو… که بــه دنیــــا بگـــــــم … خــــداحـــــافـــــــظ … دنیــای مــن کســــی ست… که در آغـــــوشش جــان میدهــــم… یعنـــی « تــــــــــ♥ــــــو » قـر ار بـگـذار … هــر جـای دنـیـا کـِه بـاشی به دیـدارتــو خـواهـم آمد چـمـدان خـاطــره ها را هَم خواهـم آورد در لحظه هایی که روزهایم از شب تاریکترند، خنده های تو خیال مرا روشن می کند چشمان تو بهانه ی لبخند من شده اند … به اضطراب دست های پرازتنهایی ام من برای التیام دردهایم از فنجان گرم چشمانت سر میکشم چای تلخ انتظار را … لحظه دیدار نزدیک است
دیگرنمیتوانم ، خسته ام
من امانت دار خوبی نیستم
“مراازمن بگیر”
مال خودت
من نمیتوانم نگهش دارم….
نمــی دانــم …
امــــا روحــت هـــم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد ...
ایــــرادی نــــدارد یــادِ تــو ...
به نوشتــــه هــایم رنــگـــــ مــــی دهــد ...
شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــنِ پریشــــانش …
همین که گرما بخش وجودم هستی دنیایی ثروت است
عاشقانه میپرستمت تا نفس در آغوشت میکشم زنده ام
دستانم را زده ام زیر چانه ام
مات و مبهوت نگاهت میکنم
طلبکار نیستم
فقط مشتاقم بدانم ته قصه چه میکنی با من...
کاش می دانستی
تو را برای دردهایم نمی خواستم!
ربطی به دیدن ندارد
آدم ها خدا را هم
دوست دارند هنوز ..
مثل آنکه...
شاهـــــــرگ احســـاسم رابریده باشـــی ! ! !
کـه بیـدار شـوم
تـو را بـخواهـمــ ...
و خـودم را در آغـوش دیـگری بیـابـــم...!
حتی اگه تمام زندگیت پر باشه از رَد ِ پاش ,,,
باید بزاری بره....
چون دیگه دلش با تو نیست. . . . .متاسفم این آخرشه.
بیشتر از همه دوستت داشته ..!!
ولی تو ...
حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بوده ... !
و بر خلاف میلت میگی دیگه دوست ندارم نمیخوامت.
این جمله رو بشنوی،
غلط کردی چه بخوای چه نخوای مال منی
ﻣﺜﻞ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ...
ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﻗﻨﺪﯾﻞ ﺑﺴﺘﻪ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣﺪﻧﯽ ﺩﻝ ﺧﻮﺷﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻨﯽ
ﻏﻤﮕﯿﻦ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺗﻢ :((
دختر خانمی که چپ چپ نگاه کردن یه پسر و میری واسه دوستات تعریف میکنی و دلت خوشه که دوستات به تو حسودیشون شده،
دختر خانمی که میگی از این سر خیابون تا اون سر خیابون، برات صف کشیدن و کیف میکنی،
آقا پسری که افتخارت اینه که جلو پای هر دختری می ایستی، بهت پا میده،
آقا پسری که دلت خوشه هر روز با یه رنگ دختر میری بیرون،
آقا پسری که دلت خوشه به موهای سیخ سیخیت و فکر میکنی دخترا بهت نه نمیگن،
بله با شمام
میدونی ك :
جنس ارزون، زیاد مشتری داره.
همین که غرقش میشوی
پس میزند تو را...
درست مثل بعضی ازآدم ها
ایـטּ منمـ کهـ بـﮧ یـــآבمـ اجآزه نــمے دهــم
حــَتے اَز نــزدیکے ذِهـטּ تو عــُبور کــُند
صـُحبــَتـ از فــــرآموشے نیستــ صــُحبــَتــ از لیـــآقــَتـ استــ !
بــاران اســیــدی… برای تــطهـیـرت
بــرف و پـــاکــی …. بــرای تـشبــیهت
محـــمد و عیــسی …. بــرای تضـمـینت
یا کــه شیــطان را … برای تقصیــرت
دیـــگر تمــام شــــد ….
“خــــــــــراب شــــــــد تـــصویـــــــرت”…. !
تنهــا بـراـی ِ رسیدלּ بـﮧ یڪـ چیـــز سپَرـی مـﮯشونـב
رسیــدלּ بـﮧ رویــایـﮯ اَز جنــس ِ تــــــــو
سرزمینــــــــــــــــ منــــــــ استـــــــــــ
وَقـتیـــ کِنـــارَمیـــ ❤ـــ ،
جــــایــیـــــ بـَــــرای ِ هیــچ شِتـابـیـــ ـــ نـیستـ ـــ ✗..
مَقـصَـــ✔ـــد ،
هَمـــــینـــ حُضـــ ـــور ِ مـَـــ✿ـن و تـُـ✿ــوسـتـــــــ
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد دلم، دستم
بازگویی در جهان دیگری هستم
های نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ!
های نپریشی صفای زلفکم را دست!
آبرویم را نریزی دل
می نخورده مست
لحظه دیدار نزدیک است...
Power By:
LoxBlog.Com |